در دنیای امروز واجب برای کسب درآمد بیشتر بایه سری مفاهیم بیشتر آشنا باشیم . حالا بیایید هر کدام را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار بدهیم تا موضوع را بهتر متوجه بشوید.
شتابدهنده در واقع شرکتهایی هستند که ایدههای جدید را مورد بررسی قرار داده و روی آنها سرمایهگذاری میکنند. این شرکتها به کسانی که ایده نو دارند، کمک میکنند تا بتوانند با کمک آنها ایدههای خود را به مرحله عملی درآورند.
روند کار به این صورت است که پس از انتخاب ایده برتر، شتابدهنده مبلغی را در اختیار استارتاپ قرار میدهد و استارتاپ به همراه تیم خود برای اثبات طرحش و به مرحله تجاری رساندن آن چند ماه زمان دارد. در عوض این کمک مالی که شتابدهنده به استارتاپ میکند، درصدی از سهام استارتاپ را نیز برمیدارد.
شتابدهنده
شاید این سوال برای شما پیش بیاید که الان استارتاپ یعنی چه؟ استارتاپ به زبان ساده یعنی همان ایده جدید
علاوه بر کمک مالی، شتابدهنده امکانات و حتی فضا در اختیار استارتاپ منتخب قرار میدهد و همچنین مربیان و مشاوران حرفهای نیز بر کار تیمها نظارت میکنند و تجربیات خود را در اختیار آنها قرار میدهند. بصورت خلاصه می توان گفت شتابدهنده، مرکزی است که امکان رشد سریع شرکتهای استارتاپی را فراهم می کند.
تیمی که با شتابدهنده همکاری داشته قطعا یه سر و گردن از تیمی که همکاری نداشته است بالاتر است. آن دو را مقایسه کنیم، متوجه می شویم که تیمی که با برنامه شتابدهنده همراهی داشته است، در دستیابی به پیشرفت در کسب و کار خود بهتر عمل کرده است.
در واقع، هدف مجموعه شتابدهنده این است که از شرکتهای نوپا را حمایت کنند و پیشرفت آنها را سرعت ببخشند. حمایت آنها هم بهصورت مالی است و هم در اختیار قرار دادن فضای کسب و کار اداری است.
حالا سوال اصلی اینجاست که منبع درآمد شتاب دهنده ها از کجاست؟ پاسخ راحت است. منبع اصلی درآمد شتابدهنده ها، سهامهای شرکتهای تحت حمایت خود است مثل توییتر .
منبع اصلی درآمد شتابدهنده، سهامهای آتی شرکتهای تحت حمایت خود است. دو نمونه از استارتاپهای موفق جهانی که از طریق شتابدهندهها رشد کرده و هماکنون کسب و کارهای بزرگی هستند، تویتر و دراپ باکس هستند.
شتابدهندهها قبل از آغاز فعالیت خود با صاحبان کسب و کار قرارداد بسته و بخشی از سهام شرکت را میخرند. در این صورت اگر ایده و کسب و کار به نتیجه برسد، شتابدهندهها جز سهام داران شرکت بوده و سود سالانه دریافت خواهند کرد.
سرمایه گذاری خطرپذیر یا سرمایه گذاری جسورانه ویا VC که مخفف Venture capital بوده ، عبارت است از تأمین سرمایه لازم برای کسب و کارهای نوپا (استارتاپ ها) و کارآفرین که مستعد جهش و رشد ارزش هستند.
این شرکت ها در مراحل ابتدایی رشد و پیشرفت خود، مورد توجه سرمایه گذارانی هستند که با وارد کردن سرمایه، کمبود نقدینگی شرکت های کارآفرین را جبران کرده و در گروه سهام داران آنها قرار میگیرند.
سرمایه گذار خطرپذیر با مدیریت ، برنامهریزی در افزایش قیمت سهام این شرکت ها نقش مهمی ایفا میکند.
سرمایه گذار خطرپذیر
یکی از مشوقهای اصلی برای سرمایه گذاران خطرپذیر، دریافت بازده بسیار زیاد در کسبوکارهای پر ریسک است. ارزش سهام استارتاپ ها به دلیل رشد سریع کسب و کار، احتمال موفقیت چشم گیر در آینده را دارد. همچنین ممکن است در طی چند سال تا چندین برابر رشد کند.
والت دیزنی، تهیه کننده و نمایشگر فیلم های تلویزیونی و سینمایی در آمریکا بود. او به واسطه تولید فیلم های کارتونی معروفی از جمله میکی موس، مشهور به لقب پیشگام فیلم های کارتونی شد. البته او فقط به همین کار اکتفا نکرد و پارک های تفریحی دیزنی لند و دنیای دیزنی را به وجود آورد.
پدر والت دیزنی الیاس دیزنی (Elias Disney) نام داشت که ایرلندی-کانادایی بود. همچنین مادر او فلورا کال (Flora Call) زنی آلمانی-آمریکایی نام داشت. او چهار خواهر و برادر داشت که از این تعداد او سه برادر و یک خواهر داشت.
دیزنی در 5 دسامبر 1901 در بخش هرموسا در شیکاگو، ایلینوی به دنیا آمد. او بیشتر دوران کودکی اش را در مارسلین، میسوری گذراند. از همان دوران شروع به طراحی و نقاشی کرد. از آن جا که والت دیزنی همیشه زرنگ بود از همان دوران شروع به فروختن تصویرهایش به همسایگان و نزدیکانش کرد.
در سال 1911 به واسطه نقل مکان خانواده اش به شهر کانزاس سیتی، دیزنی علاقه اش به قطار را پیدا کرد. از آن جایی که عموی او مایک مارتین یک مهندس قطار بود، دیزنی توانست که در تابستان با راه آهن کار کند. کاری که دیزنی در راه آهن می کرد این بود که به مسافران میان وعده و روزنامه می فروخت. تلاش و کوشش او واقعا ستودنی است!
دیزنی در دبیرستان مکینلی درس خواند و در آن جا نقاشی و عکاسی را یاد گرفت. همین آموزش ها باعث شد که او کاریکاتوریست روزنامه شود. در سن 16 سالگی برای اینکه به ارتش بپیوندد، تحصیل خودش را رها کرد اما خب چون سنش کم بود، درخواستش رد شد. اما اراده قوی دیزنی مانع از این می شد که کسی او را از خواسته اش دور کند. بنابراین او به جای ارتش وارد صلیب سرخ شد. یک سال راننده آمبولانس در فرانسه بود. در نهایت در سال 1919 به ایالت متحده برگشت.
والت دیزنی به همراه برادرش به نام روی، معروف ترین شرکت تولید فیلم در جهان، یعنی شرکت والت دیزنی را تاسیس کردند. دیزنی با توجه به خلاقیتی که داشت و یک انیماتور ابتکاری بود. شخصیت میکی موس را به وجود آورد. امروزه کمتر کسی است که شخصیت محبوب میکی موس را نشناسد.
بعد از اینکه در سال 1919 به آمریکا بازگشت، به کانزاس سیتی نقل مکان کرد و به عنوان هنرمند روزنامه فعالیت کرد. سپس به لطف برادرش روی، در استودیوی هنری Ubbe Eert Iwwerks استخدام شد. این استخدام باعث آشنایی دیزنی با پسمن روبین بود. همزمان با ساختن تبلیغاتی بر اساس انیمیشن ها، او شروع به یک آزمایش با دوربین کرد. در این آزمایش که به صورت دستی بود، روی انیمیشنی به سبک cell کار کرد.
سپس تصمیم گرفت که تجارت انیمیشن خودش را به وجود بیاورد. برای تبلیغات اولین کارمند خودش یعنی فرد هارمن را استخدام کرد. این دو همکار برای نمایش کارتون هایشان که آن ها را Laugh-O-Gram می نامیدند با یک تئاتر محلی شهر کانزاس معامله می کردند. از آن جایی که این کارتون ها مورد پسند بود و از محبوبیت بسیار زیادی برخوردار شدند، دیزنی توانست به یکی از اهدافش برسد. بله؛ او توانست استودیوی شخصی خود را بدست آورد و همین نام را روی آن گذاشت.
حالا نوبت این بود که Laugh-O-Gram تعدادی از کارمندان خودش را استخدام کند. آن ها به کمک همدیگه، یک سری افسانه های هفت دقیقه ای ساختند که هم به صورت انیمیشن بود و هم لایو اکشن. سپس آن ها را با هم ترکیب کردند و در آخر منجر به این شد که آلیس در کارتون لند متولد شود.
اما همیشه همه چیز آن طور که باید باشد نیست؛ در مقابل موفقیت شکست قرار دارد و خب استودیو والت دیزنی هم در سال 1923 دچار بدهی شد و مجبور شد که اعلام ورشکستگی کند!
در سال 1923 دیزنی به همراه برادرش و کاریکاتوریست شان Ub Iwerks به هالیود نقل مکان کردند و استودیو کارتون برادران دیزنی را به وجود آوردند. به پیشنهاد برادر دیزنی اسم شرکت عوض شد و به والت دیزنی معروف تغییر نام پیدا کرد. در این مقطع زمانی بود که روز به روز دیزنی موفق تر از همیشه بود. قراردادهای بسیاری را منعقد می کرد و شخصیت های جدیدی همچون میکی موس و دوستانش را خلق کرد.
CRM یا به عبارت دیگر Customer Relationship Management، به برنامه مدیریت ارتباط با مشتری گفته می شود. برنامه ای که در آن مشتری همیشه از آخرین اتفاق های در حال رخ دادن تولید محصول خود با خبر است. هیچ گونه شکایتی در قبال محصولش ندارد.
برای تعریف CRM دو رویکرد وجود دارد.
امروزه این مبحث به یک ابزار خلاصه می شود. ابزاری که به سازمان ها اجازه می دهد تا بیشتر روی فعالیت ها و روابط مرتبط خود کار کنند. این روابط با مشتریان، خریداران، تامین کنندگان و همکاران خود وجود دارد. در واقع مفهوم مدیریت ارتباط با مشتری از لایه استراتژی آغاز شده و در نهایت این نرم افزارها ابزاری برای تسهیل در اجرای استراتژی های سازمان هستند.
جالب است بدانید که ما در حال حاضر در شرکت ها وسازمان ها کسانی را داریم که با عنوان شغلی مهندس CRM فعالیت می کنند.
در سازمان ها چهار نوع CRM وجود دارد. این CRM ها به شرح زیر است:
CRM برای سازمان ها و شرکت های تجاری مزایای زیادی را به دنبال دارد که به شرح زیر است:
در قدم اول راهبردهای CRM طراحی و ایجاد می شود. سپس با در نظر گرفتن این راهبرد، فعالیت ها دوباره طراحی می شوند. در قدم بعدی فرایندهای کاری مهندسی مجدد می شوند. در آخر نیز نرم افزارهای مناسب انتخاب می شوند. بدین صورت شما CRM خودتان را اجرا کرده اید.
کوین سیستروم هم بنیانگذار یکی از معروف ترین شبکه های اجتماعی اینستاگرام است. مانند اکثر بچه ها، او نیز علاقه زیادی به بازی های ویدیویی داشت و حتی هنگام بازی “Doom 2” سطوح مختلفی را توسعه داد. سرانجام، او میل خود را نسبت به برنامه نویسی پرورش داد. حتی در دوران دانشجویی ، به عنوان یک برنامه نویس پیشرفت کرد.
وی به اندازه کافی قادر به انتخاب در”برنامه همفکران میفیلد” بود و این مهارت وی را در رابطه با فناوری افزایش داد. وی لیسانس خود را در رشته علوم و مهندسی مدیریت گذرانده و شغلی را آغاز کرده است که تاثیر آن بر فعالیت های شبکه های اجتماعی به طرز عظیمی بوده است. او با غول فناوری یعنی گوگل کار کرد. سپس به یک شرکت تازه کار به نام ‘Nextstop’ تغییر شغل داد.
هنگام کار در Nextstop ، او به ایده توسعه یک چیز بزرگ جدید در دنیای اینترنت رسید. در ابتدا، او و همکارش مایک برنامه ای به نام “Burbn” ایجاد کردند. اما کاربرد آن برای کاربران بسیار پیچیده و دشوار بود. بنابراین این دو نفر در ایجاد آخرین احساس شبکه های اجتماعی به نام “اینستاگرام” نقش مهمی داشتند. اینستاگرام به عنوان یک اصطلاح مفهومی ظهور کرده و به هیچ عنوان نیازی به معرفی ندارد.
سیستروم در سال 1983 در هالیستون ، ماساچوست متولد شد. او پسر دایان پلس، یک مدیر بازاریابی در Zipcar است. که در اولین حباب دات کام نیز در Monster و Swapit کار می کرد. داگلاس سیستروم، معاون رئیس جمهور در منابع انسانی در شرکت های TJX.
سیستروم در مدرسه میدلکس در کنکورد، ماساچوست تحصیل کرد. در آنجا با برنامه نویسی رایانه آشنا شد. علاقه او از بازی در Doom 2 و خلق سطح خودش در کودکی بیشتر شد. هنگامی که در دبیرستان بود ، در Boston Beat ، فروشگاه ضبط وینیل در بوستون کار می کرد.
سیستروم در دانشگاه استنفورد تحصیل کرد و در سال 2006 با مدرک لیسانس در رشته علوم مدیریت و مهندسی فارغ التحصیل شد. در استنفورد ، او عضوی از انجمن برادری سیگما نو بود. وی ترم زمستانی سومین سال خود را در فلورانس گذراند و در آنجا به تحصیل در رشته عکاسی پرداخت.
او اولین طعم و مزه دنیای استارتاپ را وقتی دریافت که به عنوان یکی از دوازده دانشجوی برای شرکت در برنامه همکاران میفیلد در دانشگاه استنفورد انتخاب شد، چشید. این بورس تحصیلی منجر به کارآموزی وی در Odeo شد. شرکتی که در نهایت باعث ایجاد توئیتر شد.
وی پس از فارغ التحصیلی از استنفورد ، با کار بر روی جیمیل، تقویم گوگل، صفحات گسترده و سایر محصولات به گوگل پیوست. وی دو سال در گوگل به عنوان بازاریاب محصول به سر برد. سیستروم گوگل را از سرخوردگی از عدم انتقال به برنامه همیار مدیر محصولات منصرف کرد.
مایکل دل از ابتدا علاقه خاصی به فناوری و ابزارها داشت. در 15 سالگی، او یک کامپیوتر اولیه اپل خریداری کرد تا آن را جدا کند تا ببیند چگونه کار می کند. در کالج، او با تمرکز بر پشتیبانی قوی از مشتری و قیمت های ارزان تر، شروع به ساخت کامپیوتر و فروش مستقیم آن ها به مردم کرد. دل کامپیوتر بزرگترین سازنده کامپیوتر در جهان بود.
مایکل ساول دل کارآفرین ، تاجر و نویسنده آمریکایی ، معروف به بنیانگذار و مدیرعامل شرکت دل در 23 فوریه سال 1965 در هوستون ، تگزاس متولد شد. مادر مایکل یک دلال بورس و پدرش، متخصص ارتودنسی، بود. با اینکه والدین پسر خود را به فکر دارو انداختند. اما مایکل علاقه اولیه خود را به فناوری و تجارت نشان داد.
مایکل دل که یک کارگر سخت کار بود. در سن 12 سالگی به شستن ظرف در یک رستوران چینی می پرداخت تا بتواند پول مجموعه تمبر خود را تهیه نمایید. چند سال بعد ، او توانایی خود را برای جستجوی اطلاعات برای یافتن مشتری های جدید برای اشتراک روزنامه در هوستون پست، که به دانش آموز دبیرستانی 18000 دلار در یک سال اختصاص داد، مورد استفاده قرار داد.
مایکل که شیفته دنیای رو به رشد رایانه ها و ابزارها شده بود. یک کامپیوتر اولیه اپل را در 15 سالگی با این هدف که آن را جدا کند و ببیند چگونه کار می کند، خرید.
در حالی که او از کودکی از هوش و ذکاوت برخوردار بود ، علاقه چندانی به مدرسه نداشت. در هشت سالگی ، وی برای کسب اطلاعات در مورد آزمون برابری دبیرستان، که در صورت قبولی، فارغ التحصیل دبیرستان می شود بدون تحمل سال های باقیمانده از مدرسه، او را برای اطلاعات فرستاد.
والدینش اصرار داشتند که او در کلاس بماند. اما دل انرژی خلاقانه قابل توجه خود را در کارهای بعد از مدرسه صرف کرد. وقتی دوازده ساله بود، با درآمد 2000 دلار تجارت پستی برای تمبر و کارت های بیس بال را داشت. دل در چهارده سالگی ، اولین رایانه خود را که یک اپل II بود. بدست آورد و خیلی زود فهمید که وی در جدا کردن رایانه ها و کنار هم قرار دادن آن ها مهارت دارد.
دل در حالی که در دبیرستان بود، وظیفه تحویل روزنامه برای هوستون پست را بر عهده داشت. استراتژی های فروش تهاجمی وی که شامل به دست آوردن لیست های پستی افراد تازه ازدواج کرده، ارائه اشتراک آزمایشی رایگان به آن ها و سپس پیگیری تماس های تلفنی بود. در نهایت به درآمد 18000 دلاری منجر شد. دل شخصی نبود که بتواند پول خود را پس انداز کند. دل این پول را صرف یک BMW جدید کرد.
در سال 1983 ، وقتی دل وارد سال اول تحصیل در دانشگاه تگزاس شد. والدینش امیدوار بودند که وی پزشک شود. اما مهارت های دل جای دیگری بود. وی در بررسی صنعت رایانه شخصی، متوجه فرصتی شد که رایانه های شخصی را با هزینه کمتری بفروشد.
همانطور که به ریچارد مورفی از مجله موفقیت توضیح داد: “دیدم که شما یک رایانه شخصی را با قیمت 3000 دلار خریداری می کنید و داخل آن رایانه حدود 600 دلار قطعات وجود دارد. IBM بیشتر این قطعات را از شرکت های دیگر خریداری کرده، آن ها را مونتاژ می کند.رایانه را به قیمت 2000 دلار به یک فروشنده می فروشد. سپس فروشنده که اطلاعات کمی در مورد فروش یا پشتیبانی رایانه دارد. آن را به قیمت 3000 دلار می فروشد.
دل متوجه شد که می تواند قطعات کامپیوتر را مونتاژ کند از مرحله فروش به یک فروشنده بگذرد. مستقیما به دست مصرف کننده بساندد. به این ترتیب مصرف کننده می توانست محصول را با هزینه کمتری خریداری کند و دل هر سکه سود خود را حفظ می کرد. بنابراین دل دانش خود در مورد رایانه را با حس کاملا توسعه یافته تجاری خود ترکیب کرد. در نهایت تجارت خود را آغاز کرد و کیت های به روزرسانی را برای رایانه های شخصی مونتاژ کرد.
در زمان دانشگاه بود که دل جایگاهی پیدا کرد که به رونق او تبدیل شد. دنیای کامپیوتر هنوز جوان بود و دل فهمید که هیچ شرکتی اقدام به فروش مستقیم به مشتریان نکرده است. دل با دور زدن واسطه ها حساب پس انداز خود را به ارزش 1000 دلار به دست آورد. شروع به ساخت و فروش رایانه برای افرادی که در دانشگاه می شناخت ، کرد. تاکید او، فقط بر روی قطعات خوب نبود. بلکه پشتیبانی قوی از مشتری و قیمت ارزان تر بود. به زودی ، مشتریانی از خارج دانشگاه بدست آورد. طولی نکشید که دل تحصیل را رها کرد و تمام تلاش خود را معطوف تجارت خود کرد.
اعداد و ارقام حیرت آور بود. در سال 1984 ، اولین سال کامل دل در تجارت، 6 میلیون دلار فروش داشت. دل تا سال 2000 میلادی میلیاردر بود. شرکت وی دارای دفاتری در 34 کشور بود. تعداد کارمندان آنها بیش از 35000 نفر بود. سال بعد ، شرکت کامپیوتر دل از کامپک کامپیوتر به عنوان بزرگترین سازنده PC در جهان پیشی گرفت.
به طور کلی ، 20 سال اول دل ثابت کرد که یکی از موفق ترین مشاغل روی کره زمین است. داستان دل به قدری جذاب است که وی در سال 1999 کتاب پرفروشی را در رابطه با موفقیت خود منتشر کرد. کتابی به نام استراتژی هایی که صنعت را متحول کرد نوشته مایکل دل.