اپرا وینفری یک زن میلیاردر خودساخته و تاثیرگذار در سطح بین الملل است که یک زن آمریکایی آفریقایی تبار است. اوپرا از مادری ناخواسته متولد شد که رابطه کوتاهی با سربازی مستقر در آن نزدیکی داشت. در فقر وخیم و توسط مادربزرگش بزرگ شد.
وینفری در دوران کودکی مورد آزار جنسی و بدرفتاری قرار گرفت و برای اینکه به تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود بپردازد ، از ناملایمات برخاست. وینفری پس از ایجاد ارتباط نزدیک با یک مرد جوان و برنده شدن در یک مسابقه محلی زیبایی ، فرصتی برای درخشش در یک ایستگاه رادیویی محلی کسب کرد. می دانست که او می خواهد در صنعت پخش کار کند.
علی رغم عدم موفقیت در یک مصاحبه مهم ، وی استقامت کرد. در سراسر کشور نقل مکان کرد تا شغل خبرنگاری تلویزیونی را بدست آورد. اگرچه او هرگز کاملا با شغل سازگار نبود و بعدا اخراج شد. اما تجربه کافی را برای ارائه برنامه گفتگوی صبحگاهی خود بدست آورد.
بعد از اینکه وینفری امتیازات خوبی را کسب کرد. برای اجرای یک برنامه گفتگوی جدید در سراسر کشور نقل مکان کرد. پس از منفجر شدن رتبه ها او برنامه خود را که به زودی به یک پدیده ملی بسیار محبوب تبدیل شد بود، اجرا کرد.
وینفری با راه اندازی یک مجله و کانال تلویزیونی و شبکه رادیویی ، به سرعت شبکه رسانه ای خود را گسترش داد. اکنون یکی از بانفوذترین و قدرتمندترین زنان جهان محسوب می شود.
وینفری در 29 ژانویه 1954 در شهر روستایی کاسکیوسکوو ، می سی سی پی متولد شد. والدین وی ورنیتا لی و ورنون وینفری بودند.
در سال 1971 ، وینفری وارد دانشگاه ایالتی تنسی شد. وی کار در رادیو و تلویزیون را در نشویل شروع کرد.
نام او از کتاب مقدس قرار بود Orpah باشد. اما به دلیل دشواری هجی و تلفظ ، تقریبا از بدو تولد با نام اپرا شناخته می شود. والدین وینفری کمی پس از تولد وی از هم جدا شدند. وی را تحت مراقبت مادربزرگ مادری خود در مزرعه سپردند.
در دوران کودکی ، وینفری خود را با بازی اجرا در مقابل مخاطبان حیوانات مزرعه سرگرم کرد. با راهنمایی دقیق مادربزرگش ، او در دو و نیم سالگی خواندن را آموخت. او در حالی که دو ساله بود در مورد “هنگامی که عیسی در روز عید پاک قیام کرد” به اجتماعات کلیسایش سخنرانی کرد.
سپس وینفری پس از نوشتن یادداشتی به معلم خود در روز اول مدرسه ، از مهد کودک خود خارج شد. گفت که او متعلق به کلاس اول است. وی پس از آن سال شروع به تحصیل در کلاس سوم کرد.
در سن شش سالگی وینفری برای پیوستن به مادر و دو برادر ناتنی خود در گتو میلوواکی ، محله ای بسیار فقیر و خطرناک به شمال رفت. در دوازده سالگی او را برای زندگی با پدرش به نشویل ، تنسی فرستادند. برای مدت کوتاهی که احساس امنیت و خوشحالی می کرد. شروع به سخنرانی در اجتماعات اجتماعی و کلیساها کرد و یک بار برای سخنرانی پانصد دلار درآمد کسب کرد.
مادرش دوباره وینفری را صدا زد و او مجبور شد امنیت خانه پدرش را ترک کند. سبک زندگی نامناسب و شهری تاثیرات منفی خود را بر روی وینفری به عنوان یک نوجوان جوان گذاشت. مشکلات وی با سواستفاده جنسی مکرر ، از نه سالگی ، توسط مردانی که دیگران در خانواده او به آن ها اعتماد داشتند، افزایش یافت. مادرش کارهای عجیب و غریبی می کرد و وقت زیادی برای نظارت نداشت.مادر وینفری پس از سال ها رفتار بد او را به نزد پدرش در نشویل فرستاد.